تولد يكسالگيت
جشن تولد يك سالگي تانيا تانيا جان تولدت مبارك گلم عزيز دلم برات بگم از جشن تولدت قرار بود براي تولد خشكل ما دايي ها بيايند و مامان بزرگي و خاله جون هم كه قبلش اومده بودن و چند تا از دوستان و همكارامون رو هم دعوت كنيم اگه هوا خوب باشه بعد از بريدن كيك براي شام بريم لب دريا و ساحل ولي عزيزم از اونجايي كه ميشه اسمش رو گذاشت قسمت نبود هوا همون روزها خراب و طوفاني شد و دايي م كه حركت نكرد و ولي دايي ح كه حركت كرد در بندرعباس موند چون شرايط جوي رو بد اعلام كرده بودن و چند روز قبل هم يه كشتي غرق شده بود و به همين دليل دايي جون نتونست بياد و تمام برنامه ها و نقشه ها خراب شد مامان بزرگ كه قرار بود همراه دايي اينا برگرده ن...